
مهناز افشار متولد سال ۵۶ است. او بازیگری است که شاید تنها علت حضور او و جذب شدن به سینما شباهت زیادش به بازیگر و خواننده پیش از انقلاب، فائقه آتشین مشهور به گوگوش باشد. افشار خود میگوید که از دوران نوجوانی به خاطر شباهتش به گوگوش، به مردم امضا میداده و با آنها عکس یادگاری میگرفتهاست.
افشار کارش در سینما را با فیلم «شور عشق» به کارگردانی نادر مقدرس و در سال ۷۹ آغاز کرد. فیلمی که زرشک زرین بدترین فیلم سال را از آن خود کرد. مهناز افشار به عنوان بازیگری نوظهور و همچنین به خاطر شباهت زیادی که با گوگوش داشت توانست مخاطبان زیادی را برای تماشا و فروش فیلمهایش جذب کند. هر چند بازیهای او بعضا تحسین منتقدان را هم برانگیخته مانند فیلم قسم ساخته محسن تنابنده که خود در امر بازی گرفتن از بازیگران و بازیگردانی زبانزد در میان اهالی سینماست.
مهناز افشار بازیگر سر به زیر و آرام سینمای ایران بود و حتی بعضا کنایههای تند و زشت بزرگان سینما را میشنید و دمی نمیزد. او سیاسی نبود و حتی واکنشی به اتفاقات اجتماعی نشان نمیداد. حتی در سال ۸۸ بر خلاف بسیاری از هم صنفیهایش، حرفی نزد و موضعی نگرفت و مشغول فعالیت حرفهای خود بود!
افشار آن قدر از سیاست به دور بود که فضای پر تنش ۸۸ و وقایع مربوط به اسفندریار را نمیدانست.
او حتی دو بار به دعوت دولت احمدینژاد به سفر حج رفت. از نکات جالبش این بود که پس از این سفر، افشار از مشایی تعریف و تمجید کرد و مشایی را فردی متدین خواند. سفر او و همین اظهاراتش باعث شد هجمههای بسیاری به سویش روانه شود که پس از آن هجمهها، طاقتش طاق شد اما از آنجا که زبان سیاست نمیدانست با اظهاراتی احساسی پاسخ منتقدانش را داد.
مهناز افشار سال ۹۲ طبق رویه غیر سیاسیاش در انتخابات پر شور ریاست جمهوری سال ۹۲ صحبتی نکرد. همچنان که به خاطر سابقه غیر سیاسیاش از وی چنین انتظاری هم نمیرفت. افشار در این برهه با درخشش در فیلمهای شاخصی چون سعادت آباد، برف روی کاجها، پسر آدم دختر حوا و پل چوبی تبدیل به بازیگری خوب و شاخص شدهبود که مهمترین تفاوتش با سایر همکارانش عدم ورود به مسائل سیاسی و اجتماعی بود.
ماجرا اما از وقتی متفاوت شد که مهناز افشار با یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین ازدواج کرد و خطبه عقد او را سید محمد خاتمی خواند. مخالفان افشار در سینما او را به خاطر همسرش و ادعای مهریه ۳۰ میلیاردی به مباحث کلان مالی متهم کردند و اصولگرایان هم به خاطر اینکه خطبه عقدش توسط سید محمد خاتمی خوانده شدهبود، حملات شدیدی را علیه او ترتیب دادند. هر چند بعدها برخی از اهالی سینما نظیر مرضیه برومند به خاطر تهمتهایی که به او و همسرش بابت ماجرای از اساس کذب شیر خشکهای فاسد و مهریه سنگین سی میلیاردی زدند رسما عذر خواهی کردند.
افشار دیگر نامی در میان اهلی سیاست و کنشگران اجتماعی دست و پا کردهبود!
برخی دلیل ورود ناخواسته او به عرصه سیاست را ازدواجش با قرزند محمد علی رامین که معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم و در دولت نهم مشاور مطبوعاتی محمود احمدینژاد بود، میدانستند.
بعد از این اتفاقات، افشار با راه اندازی صفحاتی در شبکه های اجتماعی نظیر توییتر و اینستاگرام سعی در برائت جستن از اتهاماتی داشت که بعضا به او ارتباطی نداشت اما دنیای بیرحم سیاست سعی داشت او را با اتهامات مختلفی مواجه کند و به این واسطه تحت فشار قرار دهد.
افشار به همین دلیل و با مشاورههای غلط، خود را مقید کردهبود در مورد هر مورد اجتماعی، سیاسی و غیره سخن بگوید تا مهناز افشاری که در اذهان مردم به فساد مالی متهم بود را پاک کند اما کمکم اتفاقات تازهای افتاد…
این بازیگر سینما به تدریج در مورد مسائل سیاسی نیز لب به سخن گشود!
گروهی این تغییر رویه را پسندیدند و در پی آن حملات به مهناز افشار پس از اظهارات سیاسی او شدت گرفت. اصولگرایان اما با همه توان سایبری به او میتاختند. چرا که او را نماد سلبریتیهایی میدانستند که در انتخابات ۹۶ از حسن روحانی رئیس جمهور وقت کشور حمایت کردهاست.
با چنین واکنشهای وسیع و هجمههایی بود که انگیزه او برای اظهار نظر در مورد اتفاقات مختلف در زمینههای گوناگون تشدید شد. نکته اما اینجا بود که اصولگرایان به غلط او را به مثابه چهره و متفکر سیاسی میدیدند. حال آنکه او بازیگر سادهای بود که نظرات عامیانه خود را بیان میکرد با این تفاوت که دامنه مخاطبانش وسیع بود و منتقدانش را وادار به واکنشهای سنگینی میکرد.
افشار گاه آنچنان از تشویق جریانهای مشکوک احساساتی میشد که در برابر یک هشتگ دینی دو قطبی عجیب و بیربطی ایجاد کرد و از ملی گرایی سخن گفت. عدم توجه مهناز افشار به سواد رسانهای از یک سو و عدم توجیه او توسط اصحاب رسانه و اهالی سیاست از دیگر سو یک اتفاق غریب و جنجالی دیگر را رقم زد!
او ضمن ریتوئیت کردن یک توییت جعلی با عکسی از یک روحانی که زنان ایرانی را به جهاد نکاح دعوت کردهبود، به شدت از این ادعا انتتقاد کرد. همین توئیت نادرست درباره جهاد نکاح برای افشار دردسر ساز شد اما بعدتر که از جعلی بودن آن آگاه شد، پذیرفت که اقدامش اشتباه بوده و عذر خواهی کرد. جریان مقابل که حالا به غلط افشار را در قامت نماد یک جریان میدید به دنبال گیر انداختن این بازیگر در نقطه کرنر او را رها نکرد و تا توانست به او تاخت.
حتی کار به جایی رسید که حکم جلب افشار را در اردیبهشت ماه امسال گرفتند.
اصولگرایان ضمن درخواست دادستان برای ورود به موضوع افشار از طلبهای که از عکسش سو استفاده شد درخواست کردند که از او شکایت کند و با این شکایت حکم جلبش نیز صادر شد.
افشار که در این زمان در اروپا مشغول ایفای بازیگری در یک تئاتر بود گفت که حتما به ایران باز خواهد گشت و پاسخ شکایت اشتباهش را خواهد داد اما گویا دو جریان داخلی و خارجی مانع بازگشت او شدند!
جریان داخلی با هیاهو و تهدید ضمن ارتباط دادن توئیت افشار به قتل یک طلبه توسط یکی از اسرار همدانی از بازداشت قطعی او سخن گفتند و ترس در دل و جان او انداختند و از طرف دیگر جریان مرموز خارجی با سو استفاده از این شرایط پیشنهاد عدم بازگشت افشار به ایران و حضور در برنامههای تلویزیونی دادند که موضعش در برابر ساختار سیاسی ایران کاملا مشخص و واضح بود.
آن هم نه رسانهای که تابلوی مشخصی ندارد بلکه شبکه تلوزیونی امبیسی پرشیا که به طور رسمی بودجهاش توسط عربستان سعودی تامین میشود. خطای راهبردی افشار حضور به عنوان داور یک برنامه به نام پرشینگاتتلنت در کنار چهرههای لس آنجلس نشین بود که راه را برای بازگشت او بسیار سختتر کرد و شوکی عجیب به جامعه هنری ایران داد.
گویا افشار در یک بنبست برای بازگشت گرفتار شدهاست!
در ادامه این سناریوی شگفت آور، یک جریان مدعی انقلابیگری با همراهی احتمالا ناخواسته با جریان خارج نشین یک زن ایرانی و بازیگری توانمند از سینمای ایران را در دامی بزرگ انداخت و چنین شد که بازیگری که شاید در شمار غیر سیاسیترینهای سینمای ایران بود با برچسبی سیاسی آن هم تندترین شکل ممکن دو دستی تقدیم مخالفان ایران شد و او را به سرنوشتی دچار کرد که شاید خیلی زود از کرده خود پشیمان شود و شاید هم اینک نیز در تصور اشتباهات خود روز را به شب میگذراند اما هنوز فرصت از دست نرفتهاست.
مهناز افشار میتواند با حسن نیت مسئولان به ایران بازگردد تا به زندگی عادی خود ادامه دهد. افشار خود نمیداند وارد چه بازی مخوفی شده و با اندکی تدبیر میتواند از این چاه عمیق بیرون بیاید. بدون تردید هر هنرمند عاقلی جای او باشد با اندکی تدبر از راه بی سرانجام و سقوطی طی شده توسط افشار، برنامههای متعدد تلویزیونی خارج از کشور را رها میکند و به کشور باز میگردد و حتی از دام بزرگی که سر انجامش میتواند بسیار سهمگین باشد رهایی یابد.
بی تردید اگر مسئولان ببینند او رسانههایی چون امبیسی که بودجه سعودی اداره میشود را رها کرده و برنامه ریزی آنها را برای سو استفاده از وجهه هنری او مختل کردهاست، با افشار کنار خواهند آمد. برای این موضوع اندکی تدبیر از هر دو طرف نیاز است. به ویژه در زمانی که خود افشار هم پالسهایی برای بازگشت به وطن خویش ارسال کردهاست.
نیاز این روزهای کشور وحدت عمومی و جذب حداکثری است. نیازی که در مقابل رفتار تندروهای داخل و خارج کشور عقیم ماندهاست. رفتاری که به مانند یک عملیات مشترک است که باعث ترغیب بسیازی از هنرمندان به ترک موطنشان شده و آنها را به خروج از کشور وسوسه کردهاست.