موسیقیهنر

راز گشایی محمد محبیان از ناگفته‌های زندگی حبیب در ایران

به مناسبت سالگرد درگذشت مرد تنهای شب‌ موسیقی ایران، حبیب محبیان، بهمن بابازاده خبرنگار برجسته حوزه موسیقی مصاحبه‌ای به صورت لایو در فضای اینستاگرام با پسر آن مرحوم، محمد که در حال حاضر در لس‌آنجلس به سر می‌برد، انجام داد. در این گفت‌وگو، محمد حرف‌های ناگفته‌ای از ایام حضور مرحوم حبیب در ایران را مطرح کرد. در ادامه قصد داریم این مصاحبه را برای شما مخاطبان ارجمند مجله اینترنتی خبرببر، بازسازی نماییم. پیشنهاد می‌کنیم ادامه مطلب را از دست ندهید.

-محمد، آیا از حبیب درخواستی داشتند، توقعی برای اعطای مجوز داشتند یا نه؛ خود حبیب شرایط را جوری ندانست که بخواهد در فضای رسمی ایران فعالیت کند؟

خب یک طرف خود حبیب دیگه ماجرای مجوز را رها کرد، ولی الان می‌خواهم حرفی را بزنم که حتی ممکن است برایم مشکل ایجاد کند. برای همین سعی می‌کنم که خیلی مبهم و سربسته بگویم. این را هم بگویم که حرف متعلق به من نیست و می‌خواهم به نوعی نقل قول کنم که همان طور که اطلاع دارید حبیب، قبل از انقلاب ترانه‌ای با عنوان «تو حسین پاکبازی» برای امام حسین خواند. آنهایی که حبیب را واقعا می‌شناسند، به ما می‌گویند که شما چرا سمت و سو پیدا کردید و جهت‌دار شدید باید بدانند که حبیب از خیلی وقت پیش اعتقادات خاص خودش را داشت، به هیچ کسی هم ارتباطی ندارد. ما قبل از خیلی از این افراد مسلمان بودیم، پس از آنها هم مسلمان هستیم.

به هر حال یکی آن ترانه بود، یکی هم ترانه امام‌زاده بود که خواند و در کلیپ آهنگ همان طوری که می‌بینید حبیب چفیه انداخته است و این کلیپ برای زمانی است که اصلا خبر ندارد که می‌خواهد به ایران بیاید. این نکته را بگویم که حبیب در آنجا، چفیه به مثابه نماد، را برای مظلومیت فلسطینی‌ها به گردن خود انداخته است. باز هم تاکید می کنم که حبیب اعتقادات خودش را داشت. قطعه شهیدان را خواند و نکته اینجاست که آهنگ را برای شهدا قبل از آنکه حرفی از آمدن به ایران وسط باشد؛ خواند و خودتان بهتر از این مسائل آگاه هستید.

آنها از حبیب پرسیدند که برای فلان شخص، آهنگ می‌خوانی؟
حبیب، جوابش به گفته آقای مسعود رهبر که آن زمان جلوی من و مادرم، این داستان را به ما گفت و آقای رهبر جایی بودند که حبیب این حرف را زده و این نکته برای حبیب قابل قبول نبوده است.

-حبیب گفت آهنگ را نمی‌خوانم؟

نگفت نمی‌خوانم، می‌دانید چه گفت؟
این طور بگویم، زمانی سوالی از یک نفر می‌کنید در حالی که او را ممنوع کرده‌اید، زندگی‌اش را گرفته‌اید، آن هم در شرایطی چهل سال آن طرف بوده و حالا برگشته؛ آن وقت می‌آیید و می‌گویید برای فلان شخص بخوان؟!
این گفته حبیب در ادامه هم حرف صادقانه‌ای است و توهینی در منظورش نبوده که گفته: “آخه من برای فلان کس یا فلان موضوع بخوانم؛ بروم در خیابان که مردم مرا با گوجه بزنند؟”
همین حرف را هم زد که حقیقت است.
نمی‌خواست بگوید که “نه من بدم می‌آید!”
این یعنی چی که پشت و رویتان متفاوت است!
من به عنوان حبیب خودم بوده‌ام و همیشه هم همان شخصیت را حفظ کرده‌ام.
هیچ وقت بر علیه فلان شخص نخواندم، هیچ وقت بر علیه فلان شخص چیزی نخواندم، هیچ وقت به مسائل حساس ورود نکردم.
آهنگ‌های با مضمون سیاسی هم حبیب خوانده، مبهم و برای همه افراد و تمامی زمان‌ها و خود ایران هم هست.

-بله، خرچنگ‌های مردابی مصداق بارز همین موضوع است. اصلا همین الان، خرچنگ‌های مردابی حبیب را خیلی‌ها حتی به زمان پیش از انقلاب ربط داده‌اند. از بس که مفاهیم مختلفی در خود داشت!

برای همین است که در ترانه معروف «بزن باران»، حبیب آن بیتی که شاعر می‌گوید “شیخ شهر مست است” را از آهنگ خودش حذف کرده که فقط برای داستان ما فقط نباشد چون چنین اتفاقی خیلی در تاریخ رخ داده است ولی دلیل هم نمی‌شود که نسبت به این مسائل بی‌تفاوت بود.

بیشتر بخوانید
نکاتی جذاب و خواندنی از سریال 24

-نکته دیگر از آن مقطع کاری و زندگانی حبیب، این بود که بعد آن اتفاقات که ظاهرا در دولت آقای احمدی‌نژآد مجوز فعالیت هنری ایشان صادر نشد، آقای احمدی‌نژاد پیگیری کردند و خواستند که از وزیر ارشاد وقت و نامه‌ای را نوشتند که لطفا به آقای حبیب مجوز فعالیت هنری بدهید. نکته اینجاست که کاملا از سمت حکومت و بهتر بگویم ریاست جمهوری، این موضوع پیگیری شده بود که نامه مستقیم به وزیر ارشاد وقت داده بودند که اجازه فعالیت آقای حبیب داده بشود. صحت و سقم درستی این ماجرا را می‌توانی تایید کنی؟

تایید می‌کنم که این موضوع حقیقت دارد. اولا یک نامه‌ای وجود دارد که می‌گویند پدر من آن را نوشته اما من هنوز این موضوع را تکذیب می‌کنم چون مطئن هستم که لحن موجود در نامه، زبان پدر من نیست.

-خب ولی احتمالا از طرف پدر شما نوشته شده!

از طرف پدر من ممکن است باشد اما می‌دانم که متن نامه، زبان پدر من نیست و حدس قریب به یقینی دارم که اگر پدر من آن زبان موجود در نامه را می‌دید، می‌گفت آن را در بیاورید چون که تعلقی به من خط فکریم ندارد.
می‌دانید بعضی اوقت یک چیزی ممکن است آنقدر بی‌تناسب با تو باشد که ناگهان جا بخوری و چون من پدرم را خوب می‌شناسم چنین حرفی می‌زنم.

آنها این کار را کردند اما همان طور که شرایط کار در ایران را شما هم می‌دانید، به دلیل تفکرات دو گانه (سیاسی) طرفین قصد ضربه زدن و چوب لای چرخ هم گذاشتن را دارند و شخصی به نام حبیب، فرد اسم و رسم داری برای خودش در حوزه موسیقی بود که این افراد را بر این وا داشت که یا برای من باید بشوی یا که هیچ و همه در آن برهه این حس را داشتند.

-و خود آقای حبیب در جریان هستید که آیا با آقای احمدی‌نژاد قرار حضوری داشتند؟

با آقای مشایی قرار ملاقات داشتند و همدیگر را دیده بودند.

-خب برویم سراغ اتفاقاتی که ۲۱ خرداد ماه سال ۹۵ برای آقای حبیب رخ داد. صبح بیدار شدند، رفتند ظاهرا ورزش کردند، برگشتند و بعد به یک‌باره بر مبنای روایت خانم ناهید، همسر ایشان، در طی گفت‌وگویی که در روز خاکسپاری ایشان در همان اتاق منزل مرحوم حبیب انجام داشتیم؛ چنین گفتند که ناگهان صدایی را شنیدند و در واقع شاهد این بودند که حبیب در کمتر از ۴۰ ثانیه بدون هیچ عذاب و سختی کشیدنی و خیلی راحت از این دنیا رفت. در مورد آن روز چه قدر می‌دانی و چه اطلاعاتی به تو داده شده؟

زندگی حبیب در ایران
حبیب در ایران

آن روز من از خواب بیدار شدم و پیامی با موضوع تسلیت دریافت کردم. بعد به اینترنت مراجعه کردم و خدا خدا می‌کردم که این ماجرا یک شایعه بی‌اساس و به مانند دروغ‌های قبل باشد…

-محمد، در آن هنگام تو کجا بودی؟

آمریکا بودم، البته اگر اجازه بدهید یک نکته‌ای را که الان به یاد آوردم به شما بگویم. زمانی که در ایران بودم، آن قدر حس می‌کردم که حبیب در حال اذیت شدن است و من هم اذیت می‌شدم، نمی‌توانستم با آن شرایط بمانم؛ چون شرایط به حدی سخت بود که هم مادرم و هم پدرم می‌گفتند برو آن طرف و بیا ما را ببین. در پروسه اذیت کردن، دو بار مرا ممنوع ‌الخروج کردند. یک بار ممنوع ‌الخروجیم حدود یک ماه و نیم تا دو ماه، الکی طول کشید. مگر ما چه کار کرده بودیم؟

بیشتر بخوانید
توقیف سریال قورباغه و هرآن‌چه باید در این مورد بدانید!

به هر حال به خاطر این ممنوع الخروجی‌ها، من دیگر نتوانستم به ایران بیایم و بروم. واقعا چنین شرایطی برایم سخت بود. ماندم این سمت دنیا و پدر و مادر در سمت دیگری بودند. از راه دور با همدیگر صحبت می‌کردیم تا اینکه به یک مرحله‌ای رسیدیم، آن هم بعد از ثبت و ضبط پکیج موسیقایی ترانه دنیا، که تصمیم گرفتیم همدیگر را در ترکیه ببینیم. قرار هم بود که بر همین مبنا همدیگر را در ترکیه ببینیم که دو هفته قبل از آن قرار، این اتفاق تلخ افتاد.

-برگردیم به اتفاق آن روز

همان طور که گفتم، بیدار شدم و سری به اینترنت زدم و خب عکس پیکر پدرم را دیدم… در رابط با انتشار عکس پیکر بی‌جان پدرم هم قویا می‌گویم که دولت مسئول است و در همین رابطه ما شکایت کردیم!

-بله باشگاه خبرنگاران جوان برای اولین بار که رسانه رسمی صداوسیماست، این عکس را منتشر کرد.

شما که در جریان هستید بگویید. آیا در طی سه سال گذشته من شکایتی کردم یا حاشیه‌ای ایجاد کرده‌ام؟
هیچ کاری نکردم و ساکت بودم و به چرایی آن هم می‌رسیم. برویم سراغ همان عکس. من عکس را دیدم و اولین حسی که در من شکل گرفت بر این استنباط بود که خب ممکن است پدرم را کشته باشند. احتمالا در خیابون او را زدند، به محلی کشاندند و در نهایت جانش را این چنین از دست داده است. چون بر اساس همان عکس آزار دهنده، از پیکر پدرم، روی زمین در حالی که در لحافی پیچیده شده بود، عکس را گرفته بودند. خب با پدر و مادر خودتان چنین کاری کنید!

بعد از آن، زود به خودم تلقین کردم که این اتفاق حقیقت است و برای همه انکار ناپذیر است و برای همین که است که ما انسان‌ها زندگی می‌کنیم، همه چیز گذراست حتی خوبی و بدی و اینکه بالاخره تو هم می‌میری و پیش پدرت می‌روی. تنها چیزی که برایم مهم بود، این بود که برای مادرم قوی باشم و فقط داشتم خودم را آماده می‌کردم که به مادرم زنگ بزنم تا بگویم همه چیز خوب است و نگران نباش. زنگ زدم و شخصی تلفن را برداشت و آن زمان از وخامت ماجرا آگاه شدم چون همین مسئله برداشتن تلفن توسط دیگری نشان می‌داد که اوضاع چگونه است. سپس تلفن را گرفت و هر دوی ما در عین اینکه شوکه بودیم به هم دلداری می‌دادیم.

من هم با توجه به اینکه پاسپورتم باطل شده بود در این فکر که چه باید کنم و همان طور که می‌دانید راه رفتن را چه قدر دوست دارم؛ شروع کردم به رفتن و قدم زدن. مسئله‌ای که ذهن من را درگیر کرده این است که اگر قانون اساسی در این حوزه وجود دارد که باید آنها را انجام بدهی و در آنها به قولی قبول شوی و به مرحله بعدی بروی، ولی زمانی که می‌بینی در این راه کلک، رشوه دادن، باج گرفتن و باج دادن و همه این کثیف کاری‌ها وجود دارد و این‌ها فکر می‌کنند که برای خودشان مافیا هستند، اما ببخشید به اسم مافیا توهین نکنید چون حداقلش مافیا کلاس دارد. وقتی حبیب چنین مسائل و اتفاقاتی را دید، به تصور من با خودش چنین فکری کرد که من به مجوز نیاز ندارم. دیگر همه دیدیم که مجوز حبیب در دل مردم است. همین!

بیشتر بخوانید
به بهانه‌ی درگذشت ژان کلود کریر | نگاهی به کارنامه‌ی سینمایی او

بعد از آن مدتی که نه می‌توانی بخوانی، نمی‌توانی جایی بروی مصاحبه کنی، جایی راحت بروی و… وقتی که این دو سال گذشت؛ به خودم گفتم که: “اصن واقعا بیخیال!” در هنگامه آن احوالات، آهنگ دو صدامه «یاد گریه‌هات» را منتشر کردم. چند روز بعد، ببخشید که این اصطلاح را به کار می‌برم، یکی از این خواننده‌های میکی ماوس داخلی و قصد هم ندارم نامی از او بیاورم؛ به ما زنگ زد. من هم زیاد با این فرد آشناییتی ندارم. این شخص به ما گفت که یک فلان شخصی هست و می‌تواند برایت مجوز بگیرد و حتی در حال گرفتن مجوز برای توست. این شخص برای خیلی از هنرمندان من جمله گلزار و … مجوزهای رسمی هنری را گرفته است…

با اینکه از این حرف‌ها زیاد شنیده بودم ولی فکر کردم که خب حالا این مورد ممکن است با سایر موارد فرق کند چون که در داخل ایران فعالیت می‌کند و لابد بیشتر از من از چنین شرایط و فرآیندی شناخت و آگاهی دارد، اما خب باز هم اشتباه کردم و تقصیر خودم است. بر اساس صحبت‌های آن فرد پیش رفتیم و دیدیم شخصی که به ما معرفی شده می‌گوید “باید خودت را به مریضی و بد حالی یا مردن بزنی و از بدی احوالات و بیماری‌های قلبی صحبت کنی و …” زمانی که این شخص چنین حرفی را به من زد، در همان لحظه و مکان، ناگهان من گر گرفتم و داغ شدم … مانده بودم که در این شرایط چه کار کنم.

شرایط در همچین وضعیتی سخت است. وقتی حبیب هستی و پا روی گلویت می‌گذارند، سخت است چون بیرون که می‌روی همه تو را می‌شناسند ولی نمی‌توانی بخوانی، اجرا کنی، نمی‌توانی خودت باشی. بعد همه از تو می‌پرسند که چه شد، چرا آهنگ نمی‌خوانی و چراها دیگر …!

یا وضعیت به آن شکل است که هزاران چرا با خود دارد یا اینکه می‌پرسند چرا اینجا آمدید، اینجا چه کار می‌کنید، شما را اذیت نکردند؟
شرایطش به گونه‌ای است که فضای سنگینی ایجاد می‌شود و این سنگینی جو هر جا که بروی همراهت است. بنا بر مصلحت و شرایط موجود از آنهایی که دوستت دارند باید فاصله بگیری که بسیار سخت است.

-در مورد آن نامه خاص، می‌خواهم بدانم که تحویل دفتر موسیقی شده بود که لطفا به حبیب مجوز ندهید؟

آره. البته آن شخص معلوم الحال در حال جمع آوری امضا برای نامه بود. تا آن زمان، برخی هم نامه را امضا کرده بودند و همان شخصی که پایه گذار نامه و متن مندرج در آن و امضاها منکر شده بود و از امضا کردن نامه خودش سر باز می زد.

-آیا راهی که مرحوم حبیب آغاز کرده بود، قرار است از سمت محمد در آینده ادامه پیدا کند؟

من راه خودم را ادامه می‌دهم. راهی که پدرم، حبیب، برای من در نظر گرفته بود و آن راهی بود که خودم باشم و با خودم، صادق باشم. خودم و خدا را بشناسم و به راهم ادامه بدهم!

همچنین در حوزه موسیقی بخوانید: علیرضا افتخاری پس از سال‌ها سکوتش را در دورهمی، شکست!

مهان صمدی طاری

جست‌وجو‌گر و تحلیلگری که سعی دارد با تمام استعدادها و توانایی هایش پیش از هر چیزی، انسان باشد. «دل مرنجان که ز هر دل به خدا راهی هست!»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

فقط نام را وارد کنید. نیازی به ثبت ایمیل نیست.

3 × 1 =

دکمه بازگشت به بالا