الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان همان گونه که احتمال میرود در خبرها خوانده باشید اخیراً مدعی ورود غیرقانونی کامیونهای ایرانی به منطقه قرهباغ و بر همین اساس باعث ایجاد تنش میان تهران و باکو شده است. او مدعی شده که حدود ۶ کامیون ایرانی بدون مجوز از تاریخ ۲۰ مرداد لغایت ۲۰ شهریور ماه امسال وارد این منطقه شدهاند.
منظور الهام علیاف ادعای عبور کامیونهای ایرانی به ارمنستان از جاده گوریس قاپان است. رانندگان ایرانی بعد از طی کردن مسیری به این جاده میرسند. خوب است بدانید این جاده پیشتر در اختیار ارمنستان بود اما پس از جنگ اخیر در قرهباغ، ۱۶ کیلومتر از آن به کنترل آذربایجان در آمده است؛ به بیان سادهتر کامیونهای ایرانی در مسیر خودشان به خاطر تغییر و تحولات رخ داده در مرز بندی جدید میان آذربایجان و ارمنستان وارد خاک آذربایجان میشوند و پس از طی این مسیر ۱۶ کیلومتری مجدداً به خاک ارمنستان برمیگردند.
علیاف هم از شرایط پیش آمده استفاده کرده و گفته رانندگان ایرانی برای استفاده از این جاده باید مالیاتی ۱۳۰ دلاری بپردازند، در ادامه نیز جمهوری آذربایجان دو راننده کامیون ایرانی را در ماه گذشته دستگیر و بحث مشکل تردد برای کامیونداران ایرانی را ایجاد کرد. البته ارمنستان یک مسیر جایگزین هم برای این جاده دارد اما این مسیر هنوز زیر ساخت لازم برای عبور همه تریلیهای عبوری را ندارد، اما تنش اخیر کمی پیچیدهتر از یک مسیر ترانزیتی است.
به طور خلاصه بگوییم ماجرا مربوط به استانی به نام سیونیک در خاک ارمنستان میشود. خوب است بدانید مرز ایران با ارمنستان مسیری به طول ۴۴ کیلومتر است و تمام این مرز در محدوده استان سیونیک قرار گرفته است. استان سیونیک هم با ایران مرز مشترک دارد و هم با سرزمین اصلی آذربایجان و هم با منطقه نخجوان. این استان بیش از چهار هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع مساحت داردو این یعنی مساحت آن کمی کمتر از وسعت نخجوان است.
به دلیل همین شرایط استراتژیکی منطقه هم خبرهای غیررسمی حاکی از تلاش باکو برای تسلط بر استان سیونیک آن هم با حمایت ترکیه است. اگر چنین اتفاقی رخ دهد آذربایجان به راحتی ارتباط با زمینی نخجوان را به دست میآورد و مرز زمینی ایران با کشور ارمنستان هم به تبع آن از بین میرود. موضوعی که بسیار برای ایران حائز اهمیت است چون ارتباط زمینی ایران با ارمنستان و اروپا قطع میشود و هر گونه ارتباط زمینی ایران با اروپا از طریق آذربایجان و ترکیه میسر خواهد شد.
این در حالی است که باکو به طور رسمی ادعایی در خصوص مالکیت بر استان سیونیک ارمنستان نکرده اما بعد از جنگ اخیر قرهباغ تلاش زیادی به خرج داده تا ارتباط سرزمین اصلی خودش با نخجوان را برقرار کند. حتی در توافق آتش بس ارتباط زمینی آذربایجان با نخجوان آن هم با نظارت روسیه تضمین شده است. با تمام این تفاسیر ما با یک شرایط پارادوکسیکال مواجه هستیم آن هم اینکه آذربایجان به طور رسمی گامی برای اشغال استان سیونیک برنداشته اما برخی خبرها چیز دیگری به ما میگویند.
مثلاً علی سقائیان، سفیر پیشین ایران در ارمنستان گفته:
باکو مدعی است که بخشی از قرهباغ در استان سیونیک واقع شده و شماری از نیروهای آذربایجانی وارد این استان شدهاند و جالب اینجاست که نیروهای ارمنستانی هیچ گونه مقاوتی نداشتهاند.
این موضوع حتی باعث شده که ترکیه نیز ارتباط مستقیمی با آذربایجان پیدان پیدا کند و از هر گونه اتصال به سرزمین اصلی آذربایجان حمایت میکند زیرا ارتباط آنکارا با باکو را برقرار میکند. این اتفاق در راستای سیاست بلند پروازانهی ترکیه برای اتحاد با آذربایجان و البته تحت فشار قرار دادن ارمنستان است و همچنین با توجه به شرایط پیش آمده باعث شده اردوغان هم به طور جدیتری رویای اتصال به چین و کشورهای شرق آسیا را در سر بپروراند.
اما به واقع اصل ماجرا از چه قرار است و مشکل از کجاست؟
اگر نگاهی به نقشه منطقه بیندازید منطقه تحت مناقشه قرهباغ در خاک آذربایجان قرار دارد. پیش از جنگ ۴۴ روزه سال گذشته منطقهای خودمختار بود که بر اساس قوانین بینالمللی متعلق به آذربایجان بود اما ارمنستانیهای جدایی طلب با حمایت ایروان آنجا را کنترل میکردند. در جنگ خونین سال گذشته کنترل عمدهی قرهباغ به دست آذربایجان افتاد این در حالی است که قرهباغ تنها مشکل مرزی جمهوری آذربایجان نیست.
منطقه نخجوان بخشی از خاک جمهوری آذربایجان به شمار میرود که از خاک اصلی خود دور افتاده و ارمنستان از نظر جغرافیایی بین آذربایجان و نخجوان قرار گرفته است. در خصوص نخجوان خوب است بدانید این تکه از آذربایجان ۱۶۳ کیلومتر با ایران، ۲۲۴ کیلومتر با ارمنستان و ۱۲ کیلومتر هم با ترکیه مرز مشترک دارد و به دلیل اهمیت فراوانی که داشته که یکی از دغدغههای همیشگی جمهوری آذربایجان بازکردن مسیرهای ارتباطی با نخجوان به ویژه مسیر زمینی بوده است. از طرف دیگر آذربایجان و ارمنستان از زمان استقلال خودشان به دلیل مناقشه و تنش بر سر منطقه قرهباغ با یکدیگر دشمنی داشتند.
بر همین اساس قبل از جنگ آذربایجان برای رفت و آمد به نخجوان نیاز داشت که از مرز ایران عبور کند و با طی کردن جادههای داخلی ایران خود را به نخجوان برساند، اما معادلات بعد از جنگ قرهباغ تغییر کرد و پس از جنگی که سال گذشته در این منطقه رخ داد باکو بخشهای زیادی از این مناطق را از ارمنستان پس گرفت. در توافق آتش بس میان دو کشور مقرر شد که مسیر زمینی ارتباط نخجوان با سرزمین اصلی آذربایجان با وساطت روسیه به خود باکو برسد. به این ترتیب امتیازی که ایران در برقراری ارتباط با این دو بخش جمهوری آذربایجان داشت، از بین رفت.
نکته اساسی و ژیئوپولتیک در اینجا به کریدور یا گذرگاه زنگهزور برمیگردد، گذرگاهی که هم مرز با مناطق شمال غربی ایران است و در آن منطقه از قدیم خط آهنی قرار داشته است اما بعد از جنگ جمهوری آذربایجان قصد دارد از این گذرگاه استفاده کند و بر همین اساس اگر بتواند این امر را محقق کند دیگر به ایران برای رسیدن به نخجوان نیازی نخواهد داشت.
از آن مهمتر این است که با استفاده از این گذرگاه جمهوری آذربایجان به نخجوان بدون واسطه متصل خواهد شد و پس از آن راهی پیدا خواهد کرد تا بیدردسر به ترکیه، همپیمان خودش برسد. البته این در حالی است که ارمنستان با استفاده آذربایجان از این گذرگاه مخالفت کرده است. یک گذرگاه دیگر هم که شرایط آن پس از جنگ تغییر کرده و پای ایران را نیز به این مناقشه باز کرده مسیر تردد و ترانزیت تهران به ایروان، پایتخت ارمنستان است؛ مسیری که حدود ۴۰۰ کیلومتر طول دارد و از خاک ارمنستان میگذرد.
این در حالی است که بعد از جنگ سال گذشته در قرهباغ که با تغییر در روند مرزهای تو در تویی که در این منطقه وجود دارد، ایجاد شد منطقه مواصلاتی میان دو شهر گوریس و قاپان که مسافتی ۸۰ کیلومتری است در کنترل باکو قرار گرفت و همان طور که پیشتر به آن اشاره کردیم، رانندگان ایرانی هنگامی که بخواهند از این راه عبور کنند پس از فعل و انفعالاتی که پیش آمده ناخواسته وارد خاک جمهوری آذربایجان میشوند. بر همین اساس جمهوری آذربایجان هم اعلام کرده از کامیونداران ایرانی حق تردد ۱۳۰ دلاری میخواهد اخذ کند.
گویا مسئله در اینجا اما تنها پول و هزینه تردد اعلام شده نیست. کامیونداران ایرانی میگویند بعد از تغییر و تحولات صورت گرفته در این منطقه باید ساعتها در صف منتظر بمانند تا بتوانند به راه خود ادامه دهند. حال اینجاست که اهمیت گذرگاه زنگهزور با اینکه وسعت کمی دارد اما به دلیل اینکه منطقه استراتژیکی است برای ما دو چندان میشود؛ چون گفته میشود که جاده دیگری برای اتصال ایران به ارمنستان که قابلیت تردد برای خودروهای سنگین را داشته باشد، وجود ندارد، یعنی با کنترل این گذرگاه تمام شریانهای حمل و نقل زمینی ایران به اتحادیه اروپا یا در دست باکو قرار دارد و یا در دستان متحد و همپیمانش آنکاراست.
ازسوی دیگر برای جمهوری آذربایجان وصل شدن به نخجوان و متحد پر و پا قرص خود یعنی ترکیه بسیار اهمیت دارد. به همهی این موارد عبور اجناس و انرژی از آسیای میانه به دروازهی اروپا را هم اضافه کنید. در حال حاضر مناقشه میان بازیگرانی بزرگ بر سر گذرگاهی استراتژیک آن هم در منطقهای کوچیک اما حیاتی، دنبال میشود.
ادعاهای علیاف در حالی است که سفارت ایران در باکو ارسال کالا به قرهباغ توسط کامیونهای ایرانی را تکذیب کرده بود. سفیر ایران در باکو در این باره گفته بود: «به شرکتهای ایرانی تذکر داده شده که به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان احترام بگذارند.» اما بخش مهمتر از اظهارات علیاف انتقاد و گلایهای بود که از برگزاری رزمایش در ایران بود. او گفته بود «برگزاری رزمایش حق مسلم ایران است اما چرا ایران رزمایشها در زمان اشغال قرهباغ توسط ارمنستان انجام نمیشد؟»
ایران هم پس از این اظهارات و ایجاد تنش، رزمایش فاتحان خیبر در شمال غرب کشور را برگزار کرد. وزارت امور خارجه کشورمان هم در خصوص برگزاری رزمایش در مرز آذربایجان و چرایی این اقدام برای علیاف چنین پاسخ داده که حضور اسرائیل در مرزهای خود را حتی به صورت نمایشی تحمل نخواهیم کرد. روز دوم مهر ماه هم امام جمعه اردبیل برگزاری رزمایش در شمال غرب کشور را تایید کرد و انجام این رزمایش را پاسخی به حضور نیروهای اسرائیل در آذربایجان و مرزهای شمال غربی خوانده بود. نکته قابل تامل ماجرا اینجاست که اخبار غیر رسمی در این رابطه حتی خبر از حضور بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نیروی امنیتی و آموزش دیده موساد در آذربایجان و مرزهای ایران میدهند.
این رزمایش با حضور تیپهای زرهی و رزمی نیروی زمینی ارتش کشورمان در منطقهای که میان پلدشت و جلفا در استان آذربایجان غربی و در نزدیکی مرز ایران با جمهوری آذربایجان واقع شده است، برگزار شد. انتظار میرود این رزمایش شرایط استراتژیک منطقه را تغییر دهد؛ تغییراتی که به همکاری باکو و تلآویو که از زمان استقلال یافتن آذریابجان شکل گرفته، برمیگردد.
از روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان چه میدانیم؟
روابط جمهوری آذربایجان با اسرائیل روابط نوپایی و نوظهوری نیست. صهیونیستها در رمزه اولین سیاسیونی بودند که در جهان استقلال آذربایجان را آن هم پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی به رسمیت شناختند و همان طور که در تاریخ آمده، هفت ماه بعد از آن نیز متقابلاً آذربایجان، اسرائیل را به رسمیت شناخت. هدف جمهوری آذربایجان از به رسمیت شناختن تا داشتن روابط حسنه و تعاملات مختلف با اسرائیل همچون خرید اسحله بر این اساس است که کارت صهیونیستها به منظور بهبود تنظیم روابط خود با کشورهای غربی به ویژه با آمریکا استفاده کند.
از طرف دیگر اسرائیل هم از موقعیت ژئواستراتژیک خوب جمهوری آذربایجان برای همکاریهای نظامی و جاسوسی و جمعآوری اطلاعات از مرزهای کشورمان در کریدور شمال استفاده میکند. این موضوع را هم نباید از یاد ببریم که جمهوری آذربایجان ۶۰ درصد تسلیحات و تجهیزات نظامی خود را از طریق رژیم صهیونیستی تامین میکند. در طرف مقابل هم صهیونیستها ۴۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از طریق واردات از آذربایجان تامین میکند، اما همکاری این دو به همین جا ختم نمیشود و ابعاد دیگری نیز دارد؛ آن هم اینکه اسرائیل از امتیاز خود در واشنگتن استفاده میکند و برای آذربایجان در واشنگتن لابی میکند.
اتفاقات اخیر و ایجاد حاشیه برای ایران هم نشئت گرفته از عادی سازی روابط اسرائیل با برخی کشورهای عربی و پیرامون ایران در منطقه موسوم به توافق ابراهیم است. بخش دیگر آن هم در دوران پسا جنگ قرهباغ رخ داد و آن هم با تقویت روابط صهیونیستها با جمهوری آذربایجان بوده است. بر همین اساس محمد حسینی، معاون پارلمانی رئیس جمهور به صهیونیستها هشدار داده که دیگر نیازی به انتظار ۲۵ ساله برای نابودی رژیم اشغالگر قدس نیست. اگر اسرائیل در این منطقه (مرزهای شمال غربی ایران) دست از پا خطا کند، با واکنش کوبندهای از طرف ایران مواجه خواهد شد.